1. مکان، زمان، فرهنگ و مسائلی از این قبیل از جمله اموری هستند که میتوانند در ظهور یک دین موثر باشند، بنابر این تنها عامل اصلی ظهور دین اسلام در شبه جزیره عربستان، فقر و فساد و تباهی آنان نبوده است و کسی چنین چیزی راهم نگفته است .
2. از نظر دانشمندان علوم طبیعی قدیم، هر منطقه ای که به خط استوا نزدیکتر باشد، زمینه پرورش جسم و مزاج معتدل در آنجا بیشتر است[2] و هر چه مزاج و جسم معتدل تر باشد، قابلیت برای پذیرش روح و نفس معتدل تر در او بیشتر است.و شاید به خاطر همین جهات بوده، که حضرت ابراهیم خلیل الله به دستور خداوند، حضرت اسماعیل (که نیای اصل پیامبر(ص) است) و مادرش حضرت هاجر را از منطقه فلسطینی و شامات به سوی منطقه بیابانی حجاز کوچ می دهند، و این مادر و فرزند، و جناب حضرت ابراهیم، در مسیر مورد امتحانات متعدد الهی واقع می شوند و همه اینها در واقع، مقدمه چینی و زمینه سازی ظهور و تولد رسول گرامی اسلام(ص) در این منطقه بوده است.
وقتی خداوند متعال اراده نمود که آخرین و مهمترین رسول خود را در زمان خاصی برای هدایت مردم بفرستد، می بایست زمینه های طهارت و اصالت و قداست خانوادگی این فرد را در طول تاریخ حفظ نماید و چنین به نظر می رسد که بهترین محیط برای حفظ نژاد اصیل رسول خدا(ص)، در طول تاریخ، منطقه حجاز بوده است. زیرا اولا دور از قدرتهای ظالم و ستمگر و انحرافات فکری آنها بوده، و مردمان طالب پاکی و طهارت می توانستند بر همان فطرت پاک انسانی خود، حرکت نمایند و وجود افراد منحرف در آن جامعه، چون طبق طبیعت آزاد خود مشی می کردند، مانع جدی در مسیر حرکت فطری و مقدس این خاندان نبوده اند. علاوه براین محیط زندگی هر قدر پر مشقت تر باشد، زمینه بهتری برای پرورش و تربیت روحی قوی و مستحکم و فولادین فراهم می آورد.
3. سرزمین حجاز یک موقعیت تمدنی منحصر به فرد داشت، چون که در مرکز دایره ای قرار داشت که از هر سو تمدن های گذشتة بشری آن را احاطه کرده بودند. در جنوب آن تمدن یمن، در شمال تمدن روم ، در شرق و شمال شرقی تمدن ایران آشور و در غرب تمدن مصر باستان وجود داشتند. طبیعی است که چنین موقعیتی بستر خوبی برای رشد و گسترش اسلام گردد و خداوند حکیم و علیم پیامبر اسلام را در مرکز این دایره مبعوث کند، تا راه هدایت بشری سهل گردد. با توجه به شرایط سرزمین عربستان و مردمی که در جاهلیت زندگی می کردند، از نظر روابط اجتماعی،رعایت حقوق انسان ها، نوع دین و آیینی که داشتند(بت پرستی)، از نظر بعضی سنت ها و آداب زشت مانند زنده به گور کردن دختران و ... از سایر ملت های همجوار، پست تر و پایین تر بودند.
طبعاً چنین به نظر می رسد که چنین انسان هایی به هدایت و پیام الهی نیاز بیشتری نسبت به ملت های دیگر در آن زمان مانند ایران و روم داشتند. البته اگر چه از تمدن و ارزش های انسانی دورتر بودند، اما درون خود نیاز به هدایت را بیشتر احساس می کردند.آیه مبارکه "الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند آگاه تر است که کجا رسالت (پیامبری) را قرار دهد " به ما می فهماند که اسرار بسیاری در موضوع رسالت و پیامبری وجود دارد که خداوند از آن آگاهی دارد و ما تنها به بخشی از آن می توانیم دست یابیم. ازطرفی در شبه جزیرة عربی به خصوص سرزمین حجاز حکومت مقتدر مرکزی وجود نداشت.
این امر اگر چه باعث یک سری نابسامانی های اجتماعی می شد، لیکن در مسیر موفقیت انقلابی که پیامبر(ص) به راه انداخت؛ مؤثر بود، خلاء حکومتی یکی از زمینه های موفّقیّت در نهضت ها و قیام ها است. اگر حکومت مقتدری همانند حکومت های ایران و روم وجود داشت، صداهای مخالفان توسط حکومت خاموش می شد و مجالسی برای پیامبر(ص) باقی نمی ماند تا مردم را به راه راست، ارشاد نماید .هر دینی در ابتداء ظهور از نظر توانائی دفاع از خود و پیروانش در وضعیت بالائی نیست و ممکن است در مقابل طوفان حملات و لشکرشی های دشمنان توان مقابله و دفاع از خود را نداشته باشد.
بنا بر این لازم است تا رسیدن به توانائی مطلوب در شرایطی رشد کند که کمتر دچار آسیب ها شود. و از آنجا که منطقه حجاز به دلیل نامساعد بودن شرایط آب و هوائی و جغرافیائی، منطقه ای بکر و دست نخورده بوده و مردم آنجا مردمی جنگ جو بودند، هیچ یک از قدرتهای موجود آن زمان، (امپراطوریهای غربی و شرقی) طمع و تمایلی برای لشکرکشی به آن جا را نداشتند. به همین جهت محیط بسیار مناسبی برای این منظور بود.[1]زیرا تا زمانی که این نهال نوپا بتواند ریشه های خود رامحکم کرده و بتواند شاخسار خود را به سوی دور دست ها بگستراند، د راین منطقه از هر گونه گزندی در امان بود.در تاریخ اسلام نقل شده زمانیکه خسرو پرویز از رسالت پیامبر اکرم (ص) با خبر شد به دست نشاندگان خود در یمن دستور داد که دو نفر بفرستید و او را دستگیر کرده نزد ما بیاوریددرحالیکه پیامبر اکرم (ص) در مدینه ، تشکیل حکومت داده و دارای لشکرهای پیاده و سواره بودند، اینان دلالت بر عدم اطلاع دستگاه حکومت ایران از وضعیت شبه جزیره عربستان دارد وقتی درمفاد این گزاره تاریخی دقت میکنیم میبینیم که موقعیت شبه جزیره به لحاظ جغرافیایی بهترین موقعیت برای پرورش و رشد و نمو یک مکتب نوپا میباشد، زیرا:
الف- عربستان در قسمتی قرار گرفته است که از هر طرف امکان مسافرت و ارتباط و دست یابی به اخبار قسمتی از دنیا برای ساکنان آن فراهم است.
ب- عربستان از موقعیت ممتاز اقتصادی نظامی و سیاسی برخوردار نیست تا مورد توجه و طمع ابرقدرتهای عصر خود قرار گیرد و در نتیجه مزاحمتی از سوی اجانب او را تهدید نمیکند.
ونیز برقراری نظام قبیلگی و پایبندی افراد به حمایت های گسترده از افراد قبیله؛ این امر سبب می شد که اگر فردی همانند پیامبر اسلام(ص) بر خلاف نظام حاکم آن دیار که نظام حکومتی اشرافی یا آریستوکراسی بود، بخواهد اقدامی صورت دهد، افراد قبیله در مجموع از او حمایت می کردند. این حمایت چشمگیر سبب می شد که چندان گزندی به وی نرسد، همان گونه که در مکه به رغم آن همه مبارزه های رسول گرامی اسلام بر ضد شرک و بت پرستی، نتوانستند پیامبر را بکشند، یا آسیبی بدو برسانند و او را شکنجه دهند.
حال اگر پیامبر(ص) در بین مردم ایران مبعوث می شد، به جهت این که ایرانی ها همانند عرب ها تعصبات قومی و قبیلگی نداشتند، در برابر فشار ها و هجوم حکومت استکباری، سپر دفاعی قوی نمی داشت و زود شکست می خورد. وجود قانون ماه های حرام؛ در محیط عربستان و سرزمین حجاز در چهار ماه از سال، یعنی ماه های حرام (ذی القعده، ذی الحجه، محرم و رجب) جنگ و خون ریزی ممنوع بود. جنگ در ماه های حرام را گناهی بزرگ و نابخشودنی (فجار) می دانستند. چنین قانونی آن هم با آن گسترة حمایتی و پشتوانة فرهنگی، فرصت خوبی برای رساندن پیام پیامبر(ص) به گوش دیگران پدید آورد که این زمینه و بستر در ایران نبود. وجود کعبه و سنت حج و زیارت خانة خدا که از زمان حضرت ابراهیم خلیل به یادگار مانده بود.
این امر موجب شد که مکه مرکز رفت و آمدها و تبادلات امور تجارتی و فرهنگی گردد و پیامبر از این فرصت استفاده کند تا پیامش را به گوش اقوام و ملل جهان برساند.قانون امان؛ عرب های جاهلی به رغم آن همه ضعف های اخلاقی، برخی از خصلت های پسندیده و مترقی میان آنان رواج داشت که از آن جمله قانون امان و پناهندگی بود. طبق این قانون اگر کسی حتی دشمن در پناه فرد یا قبیله ای قرار می گرفت، در امان می بود و با تمامی وجود از او دفاع می کردند. در تاریخ آمده است که پیامبر اسلام(ص) در شرایط سخت و بحرانی از این قانون استفاده نمود و از کشته شدن رهایی یافت.
وجود برخی خصلت ها و اخلاقیات مثبت در نژاد عرب که با ظهور اسلام به شکوفایی رسید، نظیر توانایی تحمل شداید و سختیها و داشتن روحیه دلاوری و شجاعت و سلحشوری و آشنایی با جنگ و درگیری و پای بندی به پیمان و قرار داد و وفاداری نسبت به آن این ها خصلت هایی بود که اسلام برای تحمل سختی ها و محدودیت ها و مقابله با دشمنان خود در آینده به آنها نیاز فراوان داشت و پیامبراکرم (ص) و مسلمانان توانستند با بهره برداری از این خصلت ها، آزار و اذیت های مشرکین ومشکلات محاصره اقتصادی شعب ابی طالب و جنگ ها و ...را تحمل کرده و به پیروزی دست یابندبطورکلی هر دین برای اثبات حقانیت خود به معجزه ای نیاز دارد.
در زمان ظهور اسلام ادبیات عرب به رشد و پیشرفت قابل توجهی رسیده بود و همین امر موجب شد تا اسلام معجزه اصلی خود را قرآن و به زبان عربی قرار دهد. و از آنجا که مهد زبان عربی جزیرة العرب بوده باید این دین و معجزه اش در آنجا ظهور کند تا معجزه بودن آن به خوبی بر همگان آشکار گردد.از سوی دیگر عمق شرک، بت پرستی و روحیه لجاجت در مردمان آن سرزمین به قدری بود که اگر دین به زبان دیگر فرود می آمد، پذیرا نمی شدند. زیرا از سنت های الهی چنین است که خداوند می فرماید: «ما هیچ پیامبری را، جز به زبان قومش، نفرستادیم تا [حقایق را] برای آنها آشکار سازد»[2].
از این رو اگر دین در سرزمینی دیگر فرود می آمد، و به زبانی غیر از عربی بر آنها نازل می شد، باز هم اشکال میگرفتند که چرا عربی نیست: «و اگر [این کتاب را] قرآنی غیر عربی گردانیده بودیم، قطعاً می گفتند: «چرا آیه های آن روشن بیان نشده؟ کتابی غیر عربی و [مخاطب آن] عرب زبان؟»[3]. و از پذیرش ایمان سر باز می زدند: «و اگر آن را بر برخی از غیر عرب زبانان نازل می کردیم، و [پیامبر] آن را بر ایشان می خواند به آن ایمان نمی آوردند»[4].
البته نبود چنین روحیه ای در بین دیگر اقوام به شکل فضیلت شمرده شده است؛ امام صادق(ع) فرموده اند: «اگر این قرآن را بر عجم نازل می گشت، عرب بدان ایمان نمی آورد و حال آنکه آن را بر عرب نازل شد و عجم بدان ایمان آورد و این فضیلت عجم است»[5].ممکن است عوامل دیگری هم در این امر دخالت داشتهاند که از چشم ما پوشیده هستند. و به هر تقدیر، مجموعهای از عوامل طبیعی میتوانند عوامل بروز یک دین یا فرهنگ در سرزمین خاصی باشند. که این مجموعه در سرزمینهای دیگر فراهم نباشد.
[1]. ابن سعد، طبقات الکبری، ج 1[، ص 210؛ ابن اثیر، البدایه و النهایه.
[1]- ر.ک : تاریخ تمدن اسلام نوشته جرجی زیدان.
[2] - قانون، ابن سینا، ص 22 و 23، طبیعیات شفا ، ابن سینا، فصل دوم، مقاله 12- دروس هیئت، ج 1، ص 271، استاد حسن زاده آملی.
[1]. در مورد ضرورت تشکیل حکومت دینی ر.ک به سوالات 8030 و 27012.
[2]. ابراهیم، 4.
[3]. فصلت، 44.
[4]. شعرا، 198و 199.
[5]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح موسوی جزائری، ج2، ص124، دار الکتاب، قم، 1404ق.